نوشته شده توسط : feraghat90

                                            

مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم
حکایت های شنیدنی و ...
http://feraghat90.blogfa.com/post-1054.aspx

تربيت به معناي پرورش استعدادها و فعليت بخشي به قوا، از مهم ترين وظايف انسان است. هر چند كه مرد و زن در تربيت فرزند نقش دارند، ولي باتوجه به شرايط مختلف و نيازهاي متفاوت كودك، گام نخست تربيتي بر دوش مادر است. در حقيقت اين مادر است كه بنيادهاي تربيتي و پرورش استعدادهاي كودك را به عهده دارد. مادران، مسئوليت سنگين آموزش و پرورش كودك را از زماني كه نطفه در رحم بسته مي شود تا زمان شيرخوارگي به عهده مي گيرند. آنان از تغذيه كودك كه بستر رشد و نمو كودك را فراهم مي آورد تا آموزش راه رفتن و زبان آموختن و مانند آن را به قصد تربيت، پرورش و رشد و نمو كودك از لحاظ جسمي و روحي، مادي و معنوي به خوبي انجام مي دهند. از اين رو همگان از دامن مادر به معراج و بهشت مي روند و بهشت در زير پاي مادران قرار دارد.هر چند كه همه مادران بطور فطري و طبيعي مي دانند كه چگونه فرزند خويش را تربيت كرده و پرورش دهند؛ اما دست يابي به بهترين شيوه تربيتي نيازمند بهره گيري از سلوكي است كه عقل و وحي در اختيار مادران قرار مي دهد. آگاهي از شيوه هاي تربيتي، اسوه هاي كمالي و نيك بشريت، مي تواند فرآيند تربيتي كودك را بهبود بخشد و فرصت بهتر و مناسب تري را براي حضور مناسب و خوب و قوي كودك در صحنه هاي زندگي دنيوي فراهم آورد و امكان عروج او به مقامات انسانيت را آسان تر كند.نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با نگاهي به آموزه هاي وحياني قرآن، سلوك تربيتي حضرت فاطمه(س) را كه از سوي خدا به عنوان برترين زنان جهان و سرمشق همگان معرفي شده، بيان كند.
پرورش توان خدايي از طريق بندگي
انسان ها موجوداتي بس پيچيده هستند. پيچيدگي انسان به سبب آن است كه همه صفات الهي در او نهاده شده است. در برخي از روايات بيان شده كه خداوند حضرت آدم(ع) را به صورت خويش آفريده است؛ به اين معنا كه اگر خداوند بخواهد صورت بپذيرد و تجسم يابد، در شكل انساني تجسم مي يافت. ريشه اين سخن را مي توان در آيه 31 سوره بقره يافت كه در آن از تعليم همه اسماء الهي به انسان سخن به ميان آمده است؛ زيرا اسم در خداوند به معناي صفاتي است كه در خداوند است و هر اسمي بيانگر صفتي از صفات الهي مي باشد؛ چرا كه اسم به معناي نشانه برجسته اي است كه گوياي صفات الهي است؛ بنابراين، خداوند هنگامي كه همه اسماء الهي را به انسان تعليم بخشيده، در حقيقت صفات خويش را در صورت انساني قرار داده است.از آن جايي كه همه اسماء و صفات الهي در انسان قرار داده شده، انسان موجودي بس پيچيده شده است. اين پيچيدگي آثار و پيامدهائي در زندگي بشر دارد؛ زيرا به عنوان نمونه، از اسماء و صفات الهي مريد و اراده است؛ پس انسان نيز موجودي مريد و داراي صفت اراده است. همين يك صفت به تنهايي وضعيت انساني را از ديگر موجودات و آفريده هاي هستي متمايز مي سازد؛ زيرا انسان به اراده و اختيار خود مي تواند راه هاي متضادي را در پيش گيرد كه گاه در تقابل سلب و ايجابي يكديگر قرار مي گيرد.از آن جايي كه صفات الهي تنها در انسان ها به وديعت گذاشته شده، نيازمند عوامل و بسترهايي است تا اين صفات بروز و ظهور كند و به فعليت برسد. به اين معنا كه صفات الهي در انسان ها به شكل قوه و توان وجود دارد و مي بايست آن را با كمك علل و عوامل به نيرو و فعليت در آورد. اينجاست كه نقش پراهميت علل و عوامل فعليت بخش قوا و توان، به خوبي روشن مي شود.براساس آموزه هاي وحياني قرآن، در ذات انسان، عاملي به عنوان عقل و فطرت قرار داده شده است تا به درستي اين نقش را ايفا كند و توان انسان ها را به نيرو و قواي او را به فعليت درآورد؛ چرا كه فطرت و عقل انساني به صورت طبيعي گرايش به كمال داشته و از هرگونه نقص در هر شكل و قالبي گريزان است؛ پس تلاش مي كند تا با استفاده از ابزارهاي موجود در طبيعت، توان خويش را به نيروي فعليت يافته تبديل كند. پس هر انساني به طور طبيعي به كمك عقل و فطرت، به پرورش خود مشغول مي باشد و راه كمال و نمو و پرورش استعدادهاي خويش را دنبال مي كند.اما در اين ميان، مشكلي است كه اجازه نمي دهد تا انسان ها به سلامت بگذرند؛ زيرا يك عامل دروني ونيز يك عامل بيروني، مي تواند اين مسير را تخريب كند و يا گمراهي را موجب شود و انسان نتواند به پرورش خود بپردازد و توان خويش را به درستي آزاد كرده و به عنوان انسان خدايي و متاله، ظهوريابد؛ چرا كه عامل هواهاي نفساني در درون و وسوسه هاي شيطاني از بيرون، او را از انتخاب درست راه باز مي دارد و علل و عواملي را در پيش روي انسان قرار مي دهد كه از راه راست بيرون مي رود، به ويژه كه وسوسه هاي شيطاني و نجواهاي پياپي در گوش جان آدمي، فرصت درست فكر كردن و درست عمل كردن را از شخص مي گيرد و گاه آدمي را در انتخاب درست راه و علت و عامل رشدي به اشتباه مي افكند و فريب مي دهد؛ چرا كه شيطنت ابليس و شياطين، در ايجاد اشتباه و فريب و تزيين باطل به عنوان حق و تشابه سازي است. (آل عمران، آيه14؛ انعام، آيه43؛ نساء، آيه119)در اينجاست كه فطرت و عقل آدمي، نيازمند عاملي است كه او را در انتخاب راه حق و راست ياري كند و از اشتباه و خطا درآورد. خداوند پس از هبوط آدم(ع) به زمين به او عده داد تا با كمك وحي او را به سوي حق هدايت كند و راه راست را بشناساند تا انسان با پيروي از آن خود را پرورش دهد و در مسير عبوديتي گام بردارد كه توان هايش را آزاد ساخته و او را به مظهر تمامي اسماء و صفات الهي درآورد و خدايي و رباني كند. (بقره، آيه38 و آيات ديگر) از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: العبوديه جوهره كنهها الربوبيه ، گوهر و جوهر عبوديت همان ربوبيت الهي است. به اين معنا كه انسان از طريق عبوديتي كه عقل و وحي بيان مي كند، متاله و خدايي مي شود و استعداد و توان الهي او كه به شكل اسماء و صفات در انسان سرشته شده را پرورش و فعليت مي بخشد و مي تواند به عنوان مظهر خداوندي در مقام خلافت الهي، به ربوبيت و پرورش ديگران بپردازد.
فاطمه(س) اسوه اي حسنه
انسان ها هر چند كه به عقل و وحي مجهز شده اند، ولي از آنجايي كه راه فعليت بخشي به توان و استعدادهاي بشري بس سخت و دشوار و دوزخي است، (مريم، آيه17) بسياري هر چند كه بدين راه يقين دارند حتي از گام نهادن در آن ناتوان و يا از ادامه آن دلسرد مي شوند؛ چرا كه مسير پرورش استعدادها و تربيت آن، سنگلاخي و پوشيده از سختيها است: حفت الجنه بالمكاره و حفت النار بالشهوات؛ بهشت را ناملايمات و ناكاميها و دوزخ را كامروائيها فرا گرفته است. (بحارالانوار، ج 86، ص 27)
چه بسا كساني كه بيشتر راه را به درستي مي پيمايند، ولي در ادامه دلسرد مي شوند؛ يا چكاد مظهريت در الوهيت و ربوبيت و متاله و رباني شدن را بس عظيم و دشوار مي بينند و آن را دور از دسترس بشر مي دانند؛ چنان كه مشركان و كافران نسبت به ارتباط انسان با خدا اين گونه مي انديشيدند و وحي را به سبب همين وهم و خيال مي دانستند و مي گفتند: شما بشري مثل ما هستيد. (ابراهيم، آيه 01؛ هود، آيه 72 و آيات ديگر)
در چنين شرايطي لازم است نمونه هاي بشري به مردم معرفي شوند كه متاله و رباني شده اند و از انسانها خواسته شود راه و روش ايشان را در پيش گيرند تا خدايي گردند. (آل عمران، آيه 97)
پيامبران(ع) نمونه هايي بودند كه خداوند به مردم نشان مي دهد. اما همه پيامبران(ع) به تماميت در كمال نرسيده اند و تفاوت هاي بسياري با هم دارند، هر چند كه همه آنان در كف معيارها و موازين انسانيت مشترك هستند و از ديگر انسان ها برتر مي باشند و مثل ديگران نيستند؛ چرا كه خود را از بشر بودن بيرون برده و انسان شده و لياقت و شايستگي دريافت وحي را يافته اند (انعام، آيه 68) ولي تفاوت هاي آنان در ميزان دسترسي به سطح نهايي و غايي انسانيت و متاله و رباني شدن است. (بقره، آيه 352)
خداوند حتي حضرت ابراهيم(ع) را اسوه تمام و كمال معرفي نمي كند و دست كم يك مورد را در ايشان نشان مي دهد كه قابل پيروي نيست. (ممتحنه، آيه 4) در اين ميان خداوند تنها پيامبر گرامي(ص) را اسوه حسنه كامل و تمام و مطلق معرفي مي كند كه بي چون و چرا قابل پيروي است و مي تواند اسوه همگان در همه دوران و اماكن تا روز قيامت باشد. (احزاب، آيه 12) از اين رو قول و فعل و تقرير آن حضرت(ص) به عنوان سنت معتبر، نه تنها شايسته پيروي است بلكه انسان ها مي بايست از ايشان اطاعت محض كرده و در همه زندگي او را برتر از خود بدانند (احزاب، آيه 6) و به اطاعت از ايشان بپردازند؛ چرا كه اطاعت ايشان عين اطاعت خداوند است. (آل عمران، آيات 32 و 231)
در آيات قرآني، ديگراني كه نفس و جان آن حضرت(ص) معرفي شده اند (آل عمران، آيه 16) نيز در مقام عصمت (احزاب، آيه 33) اسوه هاي كامل و نيك الهي معرفي شده اند. اين افراد همان چهارده معصوم(ع) هستند كه شامل پيامبر(ص)، دوازده امام(ع) و حضرت فاطمه(س) مي شود.
خداوند در ميان زنان، حضرت مريم(س) و همسر فرعون آسيه(س) را به عنوان اسوه در آيات 11 و 21 سوره تحريم معرفي مي كند، ولي حضرت فاطمه(س) را به عنوان برترين زنان جهان و هستي به جهانيان معرفي مي كند و ايشان را بي چون و چرا الگوي زندگي نه تنها زنان بلكه همه انسانها مي داند. در سوره انسان و نيز آيه 33 سوره احزاب و آيات ديگر، آن حضرت را معرفي و جايگاه برتر وي را بيان مي كند.
فاطمه(س) خود سري از اسرار الهي است و دسترسي و شناخت مقام بلندش براي ما انسانهاي خاكي به سادگي ممكن نيست، بالاتر از آن، گوشه هاي بسياري از زندگاني اش چون أرّ در صدف، مخفي و پنهان باقي مانده است. آنچه از برخي آيات و روايات مي توان در شناخت مقامات فاطمه(س) گفت، در يك كلمه همان متاله و رباني بودن ايشان است كه او را شايسته اسوه مطلق و تمام انسانيت كرده است.
از نامهاي معروف فاطمه زهرا(س) محدثه است كه امام صادق(ع) در سبب نامگذاري مادرش فاطمه به محدثه چنين مي فرمايد: انما سميت فاطمه محدثه لان الملائكه كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادي مريم بنت عمران( عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، علامه بحراني، ص 63) اينكه فاطمه(س) به محدثه نامگذاري شد چون فرشتگان پيوسته از آسمان فرود مي آمدند و به فاطمه(س) خبر مي دادند همانطور كه به مريم دختر عمران خبر مي دادند.
فرشتگان خطاب به فاطمه(س) اين آيات را تلاوت مي كردند: -يا فاطمه - ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك علي نساءالعالمين- يا فاطمه - اقنتي لربك و اسجدي و اركعي مع الراكعين. (آل عمران، آيات 24 و 34)
فاطمه(س) به فرشتگان خبر مي داد و آنان به او خبر مي دادند و سخناني با يكديگر داشتند كه در يكي از شبها فاطمه به آنها گفت: آيا مريم دختر عمران بر زنان عالم برتري ندارد؟
گفتند: مريم در روزگار خويش بانوي بزرگ زنان بود ولي خداوند عزوجل تو را در عصر خويش و در عصر او بزرگ بانوي زنان قرار داده است وتو «سيده نساءالاولين و الاخرين» هستي. (عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، ص 63)
گر چه فرشتگان با كسي جز پيامبران الهي گفتگو نداشتند، ولي چهار بانوي بزرگ در تاريخ انبياء بودند كه پيامبر نبودند و در عين حال فرشتگان با آنان سخن مي گفتند: الف)مريم، مادر حضرت عيسي(ع)؛ ب) همسر عمران مادر حضرت موسي و مريم (عليهما السلام)؛ ج)ساره، مادر حضرت اسحاق و يعقوب(ع)؛ د) فاطمه زهرا(س). (مناقب ابن شهر آشوب، انتشارات علامه، ح3، ص 633).
سيره تربيتي فاطمه(س)
هر انساني نيازمند تربيت خود و پرورش استعدادهايش است. اين امر با تعليم و تزكيه انجام مي گيرد. البته خداوند نخستين مربي و تربيت كننده انسان است. خداوند آدم(ع) را از آن رو برگزيد تا او را تربيت كند و پرورش دهد. (طه، آيه 221) ناگفته نماند كه واژه تربيت از ريشه «ربو» به معناي فزوني و نمو است. (لسان العرب، ج5، ص 621- 821، «ربا»)راغب مي نويسد: «ربيت الولد» از واژه «ربو» است (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 043، «ربو») و برخي گفته اند: اصل آن از مضاعف (رب- ربب) بوده است. بدين جهت در معناي رب مي نويسد: رب، در اصل به معناي تربيت و آن ايجاد شيء به صورت تدريجي تا حد رسيدن به كمال است. (همان، ص 633) بر اين اساس، تربيت، پرورش دادن و استعدادهاي دروني، بالقوه را به فعليت رساندن (تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهري، ص 75) و كاربرد آن در اشيايي همانند فرزند و زراعت است كه قابليت رشد و نمو داشته باشد. (لسان العرب، ج5، ص 821، «ربو»)
بنابراين نخستين معلم و مربي و تربيت كننده بشر، خداوند است. خداوند حتي زماني كه آدم(ع) برخلاف آموزه هاي تربيتي اش عمل كرد و هبوط نمود، از پرورش او از طريق وحي باز نايستاد.(بقره، آيات 73 و 83) اين عمل خداوند خود بيانگر ارزش و اهميت تربيت در نظام الهي است. از سوگند هاي قرآن در آيات 1 تا 9 سوره شمس نيز مي توان اين اهميت و ارزش را استنباط كرده و به دست آورد.
از آيات 921 و 151 سوره بقره و نيز آيه 461 سوره آل عمران و آيه 2 سوره جمعه نيز مي توان به دست آورد كه تربيت انسان ها از اهداف ماموريت و فلسفه بعثت پيامبران از جمله پيامبر(ص) بوده است. آن حضرت(ص) در جمله مشهوري مي فرمايد: انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ من جز براي اتمام مكارم اخلاقي برانگيخته نشده ام.
خداوند تربيت اهل خانواده از جمله تربيت ديني آنان را از جمله وظايف و مسئوليت هاي مومنان دانسته است. (تحريم، آيه 6) اين تربيت مي بايست از زمان انتخاب همسر يعني انتخاب كفو و از خانواده خوب و شريف و مومن آغاز شود و تا زمان آبستني و سپس در دوره شيرخوارگي ادامه يابد. روايات بسياري در اين باره وارد شده كه در منابع مي توان آنها را مطالعه كرد.
در دوره كودكي وظيفه و مسئوليت سرپرست خانواده بسيار افزايش مي يابد تا كودك را به گونه اي آموزش و پرورش دهد كه در مسير رشد و كمالي قرار گيرد و از دوزخ نقص و دوري الهي رهايي يابد. (تحريم، آيه 6)
تربيت فرزندان
مراقبت و پي گيري آموزش مسايل اخلاقي و ديني (ابراهيم، آيات 73 و 04؛ مريم، آيه 55)، اقامه نماز و آموزش و تربيت كودك بر آن و نيز آموزش و تربيت پرداخت حقوق مالي و حفظ حيا وعفت و حجاب، ترغيب به رعايت تقوا و نهي از گفتار تحريك آميز، ملازم بودن دختر و جنس مونث در خانه و پرهيز از جلوه گري هاي جاهلي (احزاب، آيات 23 و 33) و نيز آموزش و چگونگي ورود به حريم خصوصي افراد حتي والدين (نور، آيات 85 و 95) از نمونه هايي است كه در آيات قرآني به آن اشاره شده و به عنوان مسئوليت والدين در تربيت فرزندان بيان شده است.
با نگاهي به سيره حضرت فاطمه(س) مي توان او را الگوي عيني و اسوه تمام و كمال همه خوبي ها و نيكي ها دانست. ايشان بر آن بود تا در محيط زندگي خود آموزه هاي قرآني را تجسم بخشد و آن را عينيت دهد. از اين رو طوري عمل مي كرد كه تاثيرات تربيتي را برخانه و خانواده و حتي اطرافيان به جا گذارد و مسئوليت اجتماعي خويش را نيز به خوبي ادا كند.
آن حضرت(س) در دوره آبستني با قرائت قرآن مي كوشيد تا روح و روان كودك را آماده رشد و تكامل كند. پس از تولد اذان و اقامه برگوش ايشان خواند. در روايت است كه چون هنگام ولادت كودك فاطمه(س) فرا رسيد، رسول خدا(ص) به اسماء بنت عميس و ام سلمه فرمود: نزد فاطمه بشتابيد و چون كودكش به دنيا آمد در گوش راستش اذان گوييد و در گوش چپ او اقامه بگوييد زيرا با هر كودكي كه اين گونه رفتار شود از شيطان ايمن مي ماند.
در هنگام خردسالي، كودكانش را به آغوش مي كشيد و برايشان لالايي مي خواند. آن حضرت به هنگام حركت دادن كودكش مي فرمود: اشبه اباك يا حسن و اخلع عن الحق الرسن و اعبد الها ذا المنن و لا توال ذا الاحن يعني: حسن جان مانند پدرت باش، حق را از بند اسارت رها ساز، خدايي پرفضل و احسان را بپرست، از دشمنان كينه توز دوستي و پيروي مكن.
آنگاه كه حضرت زهرا(س) امام حسين(ع) را بر روي دست نوازش مي كرد، مي فرمود: انت شبيه بابي؟ لست شبيهابعلي؟«حسين جان تو به پدرم شباهت داري و به پدرت علي (ع) شبيه نيستي.» امام علي (ع) سخنان فاطمه (س) را مي شنيد و لبخند مي زد.
از آن جايي كه اسم و نام كودك بسيار مهم و تاثيرگذار حتي در شخصيت كودك است، نامگذاري را با شرايط و حساسيت سختي انجام مي دهد و بر آن است تا نامي برگزيده شود كه نماد خاندان اهل بيت عصمت و طهارت باشد. از اين رو بر شوهر عالم خويش پيشي نمي گيرد تا آنكه نام از سوي خداوند بر پيامبر (ص) وحي مي شود.
علي (ع) عرض كرد: هرگز بر شما پيشي نمي گيرم! رسول خدا (ص) فرمود: من نيز بر خداي خويش پيشي نمي گيرم! پس خدا به جبرئيل فرمود: فرود آدمي و محمد را از جانب ما سلام و تهنيت گوي و به او بگوي كه خدايت مي فرمايد نام فرزند تو همسان نام فرزند هارون (جانشين و برادر حضرت موسي (ع) بايد باشد، پيامبر پرسيد: نام پسر هارون چيست؟ جبرئيل پاسخ داد: شبر. فرمود: به عربي چه ناميده مي شود و جبرئيل پاسخ داد: حسن. پيامبر نام كودك را حسن گذاشت.
امام صادق (ع) فرمود: فاطمه زهرا (س) هر دو پسرش را عقيقه كرد و در روز هفتم تولدشان موي سر آنان را تراشيد و به اندازه و زن آن پول هاي نقره صدقه داد. در روايتي ديگراضافه فرمود: فاطمه زهرا (س) حسن و حسين را عقيقه نمود، به خانم قابله اي كه درتولد آنان كمك كرده بود يك ران گوسفند و يك سكه طلا هديه داد. در روايت آمده، امام حسن (ع) مريض شد و درد و بي تابي آن بزرگوار بالا گرفت، حضرت زهرا (س) فرزند عزيزش را خدمت رسول خدا برده و گفت: اي رسول خدا!پروردگارت را بخوان تا فرزندت را شفا دهد.»
حضرت فاطمه (س) خود به تعليم و تربيت كودكان مشغول شد و به آنان خط نوشتن و سواد خواندن متون را بياموخت و ضمن آموزش هاي مورد نياز آن روز، در تعليم معارف و احكام و پرورش عملي تلاش كرد. او كودكان را براي نماز شب درخردسالي بيدار مي كرد تا سلوك عبادت شبانه را بياموزند؛ چرا كه در روايات است كودكان را بيدار كنيد تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زاري پـدر و مادر درس هاي فردا را فراگيرند.
امام حسن مجتبي (ع) مي گويد: شب جمعه اي مادرم را مي ديدم كه در محراب عبادت ايستاده بود و همواره درركوع و سجود بود تا سپيده دميد، در تمام اين مدت مي شنيدم كه براي مؤمنين و مؤمنات دعا مي كرد و آنان را نام مي برد و هيچ گاه براي خودش دعا نكرد. به او گفتم: مادرجان چرا براي خودت دعا نكردي و همه اش براي ديگران دعا نمودي؟! فرمود: فرزندم اول همسايه سپس خانواده. درنمونه اي ديگر مي بينيم كه حضرت زهرا (س) چگونه كودكان خويش را به عبادت و شب زنده داري وامي دارد. امير مؤمنان (ع) فرمود: چون شب بيست و سوم ماه رمضان فرامي رسيد زهرا (س) دراين شب نمي گذاشت هيچ يك از افراد خانواده اش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاي كمتر براي اين شب زنده داري آماده مي ساخت و خود از روز بيست و دوم براي شب زنده داري شب بيست و سوم مهيا مي شد و مي فرمود: محروم (واقعي) كسي است كه از خير امشب محروم شود.
در همه زندگي فاطمه (س) توجه به تربيت خانواده به خوبي نمايان است. البته ايشان به تربيت خانواده بسنده نمي كرد. بلكه به آموزش و پرورش زنان مدينه مي پرداخت و چون سخنور و شيوا بيان بود زنان به حضور ايشان مي شتافتند و از ايشان بهره مي بردند.

علي جواهردهي
 





:: بازدید از این مطلب : 179
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: